درحال قدم زدن در پارک بودم. حس عجیبی درونم را متحول کرده بود وبااینکه در اصل ارام راه می رفتم دلم در حال دویدن بود.دوست داشتم که به جایی بروم که خالی از هر گونه الودگی باشدودر انجا کسی کاری به کارت نداشته باشد وبتوانی ازادانه به دل دل طبیعت بزنی وبا پروانه وشاپرک به دور گل های رنگارنگ برقصی. تصمیم گرفتم که به روستا بروم ودر جایی با صفا خلوت خودم رابا خدایم اغاز کنم تا دلم از هرگونه الودگی وناپاکی صاف شود تا موقعی که به دلم رجوع می کنم قلبی صاف وبی کینه ای را ببینم واز دیدن ان لذت ببرم.زیرا خداوندانسان هایی راکه دلشان راصاف کرده اند و کینه ای ازکسی در دل ندارندرا بیشتر دوست دارد.

انشای پاکی دل

داستان دخترک1

دل ,دلم ,کنم ,بروم ,جایی ,دوست ,که به ,کینه ای ,شود تا ,صاف شود ,وناپاکی صاف

مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اطلاعات جامع و تخصصی در حوزه طراحی سایت و سئو برای مهدی persian-cat پانکتوم jozvehdarsi کتابهای آشپزی ، مرجع کامل کتاب های آشپزی sistemi معرفی کالا فروشگاهی آموزش در قاب من اینجا همه چی هست